آرشیو دی ماه 1400

اگر دستم رسد بردار منصور بي پروا ز خون خود اناالحق بر فراز دار بنويسم

یکشنبه ۰۲ اردیبهشت ۰۳

نماز شام غريبان

۱۵ بازديد

به نماز شام  غريبان 

به گريه هاي درد مندان  

به صداي برق و طوفان

به بينوايان ، مستمندان 

 به  بشر ، طلايه داران

ببخش عطر باران ، بگير دست ياران  ، بگشا  طلسم بانان.

تكبير گويان ،لبيك گويان

سوي تو آييم ، بايد كه باشيم 

من و درياي خروشان  ، من و اشتياق ياران

حلقه اي از جنس  پاكان ، رحمت عام الهي 

دست در دستم گذار ، اي مه ياران

شهسوار شهر رسوا   

شنود

۱۶ بازديد

نمي دانم دوباره چه راز است

شنيدن صداي گام هايي

دوباره از انتهاي ارديبهشت

اينجا خزان است

و كنون وقت آمدن

و آن گام ها

آن صدا

از جنس رفتن است

سايه زيبا

۱۶ بازديد

همچو سايه، همچو تصويري بي بديل

چو آرزويي در خواب ، و چه خواب شيريني

ياد تو چون نسيمي كه گاه مي وزد در دل باغ سوزان

مي نشاند تبسم حسرتي بر لبان خاكستري ام

بي نام ترين آمال جواني من ، اي سايه زيبا

به خدا مي سپارمت

 

.

۱۲ بازديد

.

كلاس درس

۱۴ بازديد

وقتي جدايي ساز سر مي نهد

وقتي به هيچ نيز قانعي

وقتي ....

وقتي ندارد !

از همان روز نخست

اولين بار در كلاس ديدمت !

نمي دانم نامش چيست ؟

و كدامين نقطه عشق است

دلداده و تسليم، شادماني اش شور است و شادي ست مرا

سزاوار نه اين رنجشي و آزار

هچون نديده گيسو ، هيچ اينگونه نبوسيدمش

نديده هيچ ،  روي ماهتابش را،  سيراب

چون تابلو و تقديس نجابت است و ايثار ،شرم

زلال همچو چشمه ، سپيد چون مرمر

كاش دوباره كلاس و مكتبي بود و نگاهي

دوباره نيمكت و صفحه سپيد شعري

 

بي نشاني

۱۳ بازديد

نشانت را نمي يابم

لحظه   رفتنت  

خوب در خاطر دارم

گذشتن از من را 

و خامي كودكانه ام  را

نشاني را درست آمده ام  ، نيست اثري  از رد و بويي !

گوييا همين نزديكي بود  همين ديروز

آمدنت را خوب بخاطر دارم  ، آن ظهر عزا  را

و بيهوده رفتنت

 

هميشه ماندگار

۱۴ بازديد

اي هميشه   ماندگار ، از لحظه آمدنت

سيلان اميد است اينجا  ، شوري ست از ايمان

دوست گمگشتگي ها ، مرهم بي قراري ها

همسفر همه فرداها

به ازاي هر قدمي گلباران بايد باشد

باري هر لحظه ات....

لحظات سبز دعا

دل سپردن و شايد وقت اجابت                       

همه خويش را در سبدي از صداقت 

خواست و توكل پيش روي

همه آرزو را

قماري خواهم نمود و تاوانش هستي من

تاس شانس باشد ، هستي من و آغوش تو

بستري از مهرباني ، دلدادگي  

وحدتي تا آغاز سفر ديگرمان و باور عشق

سرت سبز ، دلت سرشار    . . . . . . .  اي هميشه ماندگار....

 

زمان زيستن

۱۳ بازديد

زماني براي زيستن

زمان زيستن ويافتن

در پي نشانه بودن

 لحظات قنودن پرنده      

فرصت رفتن

رسيدن به مقصود ، انتظار ياري داشتن

جنس فردا ، شايد

جوشش هر لحظه زيبايي باشد

بوسه هاي بودن تا هر صدايي ، صداي تو باشد

و نشانه اي از مقصد

هر نيازي ، اطاعتي

 هر سلامي ، پاسخ  

آنجا بايد جايي باشد

براي با تو بودن ، براي تو شدن

براي همنفسي   _ براي اطمينان ،ايمان

جنس فردا شايد جنس باور مان باشد

باور خويش ، بودن

باور ما شدن

بهر منزل عشاق كه راه نباشد   ، 

فردا همسفري - بايد كه باشد

 

سقف دل

۱۲ بازديد

شب پاييز است

امروز از همان طلوع عجيب آفتاب پيدا بود

آخرين روز تابستان است

آخرين وعده زندگي ما

شبي مثل شب هاي دگر

هرگز درد اين شب آرامم نخواهد شد

قصد خرابي سقف دلهامان دارد

 

اي عشق

۱۱ بازديد

اي عشق ، شعله سبزينه تو پيداست

 مهر ريشه در جان تو دارد ، تپش هاي زمان كلام بيقرار توست

اي عظيم ترين ميراث   ،  اي همه عشق

خوشا بي سر و ساماني بهر نامت ، خوشا خون جگر  ، خوشا رنج

خوشا پيكر بيتاب ، خوشا وصل، خوشا حسرت شيرين

هر دم سلامت مي كنم ، هر سو نگاهت مي كنم ، اي همه آمال من

اي تقالاهاي  عمر رفته از ياد

بي نظير ، اي دوست

گه بهر ديدار ارض طي مي كنم و گه سماء را

لواي رسوايي بر تن شد و مطرود هر خانقاه

صحرا به صحرا، دشت به دشت ، لوت به لوت  ، دانند اسرار رسواييم را.

آي عشق

شعله بيدادگر  هر خرمن بود ، بر باد رود حاصل هر رنجي

گاه در بازار ريا فروش ديدم ترا ، گاه در حجره ترديد ،

اي والا تر از تقدس من

اي غايت همه جاده ها

 تا بوسه گاه خاك ، خواهم آمد