آرشیو آذر ماه 1400

اگر دستم رسد بردار منصور بي پروا ز خون خود اناالحق بر فراز دار بنويسم

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۰۳

دار

۱۱ بازديد

تو را صدا مي زنم   تو كه با وقار تريني

ترا ندا خواهم زد

كه بي تو نتوانم

در گلدسته سبز دعا   

    اگر يابم دستت را

عهد خواهم بست

ز كج رويان پست منقار پر خشم

حكم آزادگي خويش مي ستانم

من اين شرم جدا گشتن خود را

تاب تحمل ندارم بخدا

بي رخ جانان مسعود دوست

سر در  گرو دار خواهم داد

به دور خواهم زد

نفس ذلت بار تنهاي من

هر كه شد محرم دل

۱۱ بازديد

هر كه شد محرم دل

كدامين ما است كه گويد از اين ميليارد پيكره انسان جدا مانده ز ما ، در حرم يار بي همتاي خويش است؟

نكند يارب اين حقيقت بادم است سيل پيكر هاي آدم زادگان ، همه در جمعيت انكار باشند.

در پس كدامين پرده گفتگو است بين مان كه اگر بربيافتد نه شما مانيد و نه اين همه من!

كجايند آن سبكبالان ساحل هاي شيدا تا بياندازد نظر بر اين حائل چنين ،گرداب گمگشتگي ما.

مرحبا باد،اي تو ابليس شيرين كار بد نام سر افكنده ز جور.

اي جاهل همي گشتن به دنبال خدا در بوق وكرنا!

 كه سبحان الله عما يصفون.

نماز عشق بر ره پويان جانب دار، عشق باز، گورا نوششان باد ،

آن قيام و سجده بر خاك نمودن ها مبارك بادشان ،

ديدار وجه روي دلدار در قنوت ، خندان سعادت بادتان .

افسوس بر اعجاز حلقه

در ميان اين همه من هاي من هاي من هايمان .

در عصر تيرگي برتابيده ز خاور ،

سوگند خوردگان اين طريق ناب يارب ، مانده از خم صورت كلامها ،

مانده ام در ظاهر مشرك دون.

و چه شنيدستا كه فرود آمد به جان سيلاب رحمت ،

من در پي خويشتن بي خويشتن عبوصم.

و تلخ است در لواي حقيقت ، در كنار عقده هاي رنگاميز من ،

دور مانده از حرمت محرم يار بي نام .

مانده در انكار خويش

و هرچه هست و هر چه نيست ،

جز لبخند شوخ شيطون!(شيطان).