یکشنبه ۱۹ دی ۰۰ ۲۰:۲۸ ۲۲ بازديد
وقتي جدايي ساز سر مي نهد
وقتي به هيچ نيز قانعي
وقتي ....
وقتي ندارد !
از همان روز نخست
اولين بار در كلاس ديدمت !
نمي دانم نامش چيست ؟
و كدامين نقطه عشق است
دلداده و تسليم، شادماني اش شور است و شادي ست مرا
سزاوار نه اين رنجشي و آزار
هچون نديده گيسو ، هيچ اينگونه نبوسيدمش
نديده هيچ ، روي ماهتابش را، سيراب
چون تابلو و تقديس نجابت است و ايثار ،شرم
زلال همچو چشمه ، سپيد چون مرمر
كاش دوباره كلاس و مكتبي بود و نگاهي
دوباره نيمكت و صفحه سپيد شعري