اي عشق

اگر دستم رسد بردار منصور بي پروا ز خون خود اناالحق بر فراز دار بنويسم

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۰۳

اي عشق

۱۲ بازديد

اي عشق ، شعله سبزينه تو پيداست

 مهر ريشه در جان تو دارد ، تپش هاي زمان كلام بيقرار توست

اي عظيم ترين ميراث   ،  اي همه عشق

خوشا بي سر و ساماني بهر نامت ، خوشا خون جگر  ، خوشا رنج

خوشا پيكر بيتاب ، خوشا وصل، خوشا حسرت شيرين

هر دم سلامت مي كنم ، هر سو نگاهت مي كنم ، اي همه آمال من

اي تقالاهاي  عمر رفته از ياد

بي نظير ، اي دوست

گه بهر ديدار ارض طي مي كنم و گه سماء را

لواي رسوايي بر تن شد و مطرود هر خانقاه

صحرا به صحرا، دشت به دشت ، لوت به لوت  ، دانند اسرار رسواييم را.

آي عشق

شعله بيدادگر  هر خرمن بود ، بر باد رود حاصل هر رنجي

گاه در بازار ريا فروش ديدم ترا ، گاه در حجره ترديد ،

اي والا تر از تقدس من

اي غايت همه جاده ها

 تا بوسه گاه خاك ، خواهم آمد

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.