سه شنبه ۲۹ تیر ۰۰ ۰۰:۵۳ ۲۱ بازديد
سلامم را تو پاسخ گوي؛اي آشناي دير يافته
اي فراتر از تب تند عادت از عشق
يافته ام روح پاكت در كلبدي سيمين
و نوازش كرده ام تاري از پيچك زلفانت در كف عرياني دستانم
اي ريسمان اسرارم
در حلقه نور تو يارب چه سخن ها كه كشيدم از عشق
از نياز و اشتياق
اي گوهر ايمانم ،
رازهاي دير يافته ام را بر جريده خواهم خواند شايد سفر كرده اي شوق رجوع يابد.
من همه محو شكوه،محو خواهش، محو سرور. با تو خواهم ماند و چنگ در زلف زيبايت خواهم آويخت.
در مجاز اندر مجازش دل سپرده به مجازي از جنس بلور.از عطر ياس سپيد.
دستت را به من بده و زخم بپوشان اي سلاله پاك از نسل زيبايي.
حرمت چشمانت را به من بسپار اي گوشه راز خلقت.
قرنهاست شايد مي شناسمت اي گل ،شعر دلنشين عاشقي من.